آقا کوروشآقا کوروش، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 15 روز سن داره

آقا کوروش بزرگ مرد کوچک ما

اولین مروارید

امروز 18 مردادماه کوروش 6 ماه و 16 روز سن داره صبح باهم زود بیدار شدیم رفتیم بیمه ساعت حضور بزنم وقتی برگشتم تصمیم گرفتم برم خونه بابایی اونجا خیلی بیقراری کردی کاری کردی که پشمون شدم از رفتنم به اونجا حدودا ساعت 12 برگشتیم خونه نمیدونم حالت خوب نبود اما نمیونستم چت بود بالاخره حدودا ساعت 4 بعداز ظهر بود داشتم بهت اب خنک میدادم که یکدفعه متوجه شدم صدای خیلی قشنگی از دهن کوچک میاد مثل صدای شیشه اره عزیزم اولین مروارید خیلی قشنگت تازه نیش زده بود وقتی به لبه لیوان میخورد صدای قشنگی میداد خیلی سریع شماره بابا گرفتم بهش بگم اما پشیمون شدم گفتم سوپرایز کنم فقط بهش گفتم یه کیک کوچولو بگیر چون یه اتفاق قشنگ افتاده بابای اصلا به ذهنش نرسید که ...
23 مرداد 1393

دایی علی

مدتی کامپیوتر خونه خراب شده بود من نتونستم تو این مدت مطلبی بنویسم بابایی وقت نمیکرد درست کنه بالاخره تصمیم گرفتم یه شب بابایی تنها بذارم تا بتونه کامپیوتر ردیف کنه دوتایی رفتیم خونه دایی علی اولش همه چی خوب بود تا اینکه شب شد بیقراریهات شروع شد تو بغل هیچکس نمیرفتی لثهات خیلی درد میکرد همش اشک میرختی کلی مامانی خسته شد بود تا اینکه ساعت 2:30 نصف شب خوابیدی اما مامانی تا صبح بالا سرت بیدار بود تا اینکه ساعت 7 صبح با ناله کنان بیدار شدی الهی مادر فدات شه تب شدیدی کردی سریع بهت استانیوفن دادم اما تبت نیومد پایین کلی پاشوره دادم اما بیفایده بود یک ساعتی طول کشید بالاخره دوباره خوابیدی تا ساعت 9:30 باز دوباره تکرار تب نمیدونم شاید احساس غریبی م...
15 مرداد 1393
1